صدرا  جونم صدرا جونم ، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 27 روز سن داره

صدرا عشق مامان

پسری از جنس پاییز با بوی بهار...

اخ جـــــــــون 31 مـــــــــــــاهه شــــــــدم

  ماهگیت مبارک قند عسلم     صدرای من! کاش این روزها....چشمهایم هر چه میدید ضبط میکرد...با همین کیفیت! گوشهایم هرچه می شنید ذخیره میکرد....با همین وضوح! دستهایم ...تنم...آغوشم...خاطره ی این لحظه های کوچکی و بغل کردنهای بی حسابت را زنده نگاه میداشت...با همین تازگی! کاش بوی تن و گردن و دهانت...را شکلات پیچ میکردم...برای روزهای بی بیسکوییتی ام! کاش قلبم...توان دلتنگیِ این روزهای بی بازگشت را داشته باشد... دلم به شیرینی روزهای پیش رو خوش است... و امـــــــروزم را تا میتوانم می بینمت! می شنومت! میبویمت! در آغوش می گیرمت... بیا بغلم پسر...بیا وقت تنگ است...بیا تا عمیق نفس بکشم...
14 تير 1393

ماه مبارک رمضان وکوتاهی موی صدرا جونم ......

سلام عشق مامان سلام نفسم سلام جونم     یا لطیف... وقتی خدا می خواست تو را بسازد، چه حال خوشی داشت،  چه حوصــله ای !  این مـوهــا، این چشم هــا ....  خودت می فهمــی؟  من همه اینها را دوست دارم.     پرنس کوچولوی من دیروز روز شنبه وقت ارایشگاه داشتی که چند روز قبلش تصمیم داشتم تا یه کم موهاتو کوتاه کنیم ولی دلم نمیومد ولی این بار دل وزدم به دریا این کارو عملی کردم .عزیز دلم موهات خیلی اذیتت میکردن حتی تو این فصل خلاصه با بابایی هم مشورت کردیم و.......به کوتاهی موهات راضی شد .صبح با مامان فاطی راهی ارایشگاه شدیم وموهای نازت کوتاه وکوتاهتر شدن وقتی ارایشگر...
8 تير 1393

شیطون بلای خونمون

دستانم تشنه ی دستای توست شانه هایت تکیه گاه خستگی هایم با تو می مانم بی انکه دغدغه های فردا را داشته باشم زیرا میدانم فردا بیشتر از امروز دوستت خواهم داشت....   رنگین کمان زندگیم عاشقانه دوستت دارم     پسر ناز دونم این ماه بیشتر از ماههای قبل بزرگ واقا شدی اینو خودم نه اطرافیانمونم میگن پسرم بیشتر منو درک میکنی احساس میکنم باهوش وفهمیده شدی انگاری خودت نیستی وبا یه پسر 6 ساله زندگی میکنم کلماتتم خیلی کامل شده ولی بازم شیرین ادا میکنی که دلم برات ضعف میره .این هفته چند روز ش عروسی بودیم سه شنبه حنا بندان بود که به علت شب تو رو نبردم و پیش بابا خواب بودی به عل...
30 خرداد 1393

30 ماهگی کلوچه واندر احوالات عسلک

مثل ساحل ارام باش .تا دیگران مثل دریا بی قرارت باشند.....   ای همه ی وجودم مثل دریا بی قرارتم ........     سلام به یکی یه دونم که روز به روز عاشقتر میشم   عاشق وروجکم که با شیرین کاریهاش دلم ضعف میره   گاهی اوقات محو تماشای ادا واطفالات میشم    انگار همون دیروز بود که یه پسر بچه یه روزه رو بغل کردم   روز ها چه زود میگذرد وقتی کنارمی   در کنارم بمان که با وجودت شادیم دو چندان میشود     دلبرکم     ماهگیت مبارکککککککککککککک   عسلکم میخ...
22 خرداد 1393

روز مرگی های توت فرنگی وچکاب 2 سال و5 ماهگی

وقتی که می خندی دردلم قيامت می شود... نمی دانم تو بلند می خندی يا دل من بندِ خنده توست که اين چنين ويران می شوم، هرچه هست توبخند، من آوار عاشقی را به دوش می کشم... سلام به توت فرنگی خوشمزه ی مامانی پسر گلم میخوام از روزهای با هم بودنت بگویم از شیرین زبونیات از کارای خوب وشیرینت بگویم که با دیدن وشنیدن این کارات ما را روزی هزار بار تا عرش میبری عاشقتر مان میکنی پسر گلم دوستت داریم که این لحظات شیرین را به ما چشاندی . صدرا جونم تقریبا 7 ماهه که میشه از پوشک گرفتمت که از همون اولاشم خ...
10 خرداد 1393

یه روز گرم افتابی با فندق خان

  یاحق........ بهارِ عمرم...این روزهایمان به بازی و بازی و بازی میگذرد...نمی دانستم باید برای این روزهایت انرژی ذخیره کنم...باید بدوم پا به پایت...بخندم مثلِ تو....و آنقدر دنیا برایم بِکر باشد که هر بار از دیدنِ زاغکی ذوق کنم! به خیالم بزرگ می شوی و میروی پی بازیت... اما گویی تا تو باشی بازی هم هست... کمی طولانیست..اما ماندگار! میدانم ثبتش نکنم به ازای شیرینی روز افزونت فراموشش میکنم! پسر شیطون بلایم مامورخ 1393/3/2 جمعه برای گردش وپیکنیک با خانواده مامان فاطی  رفتیم باغ خودمون .وای که چه هوایی داشت چقدر ساکت وبا صفا بود درختانی که با داشتن شاخ وبرگ محکم تلاش در بزرگ کردن میوه ی خودشان هستن  وگلهای زبیایی...
7 خرداد 1393

با افتخار میگویم من یک زنم؟

  از هنگامی که خداوند مشغول خلق زن بود، شش روز می‌گذشت. فرشته‌ای ظاهر شد و گفت: "چرا این همه وقت صرف این یکی می‌فرمایید؟" خداوند پاسخ داد: "دستور کار او را دیده‌ای‌؟ باید دویست قطعه متحرک داشته باشد، که همگی قابل جایگزینی باشند. باید بتواند با خوردن قهوه تلخ بدون شکر و غذای شب مانده کار کند. دامنی داشته باشد که همزمان دو بچه را در خودش جا دهد و وقتی از جایش بلند شد ناپدید شود. بوسه‌ای داشته باشد که بتواند همه دردها را، از زانوی خراشیده گرفته تا قلب شکسته، درمان کند." فرشته سعی کرد جلوی خدا را بگیرد. "این همه کار برای یک روز خیلی زیاد است. باشد فردا تما...
2 خرداد 1393

گردش بهاری با یکی یه دونه پسرم

  پسرم داری قد میکشی پا میگیری جلو چشمام تو نباشی دیگه از زندگی هیچی نمیخوام وقتی میخندی دلم تو سینه پرپر میزنه اینکه تو بزرگ شی تمام رویای منه پسر م گل پسرم دوردونه ایی تاج سرم واسه ی خوشبختی تو از همه دنیا میگذرم یکی یه دونه ی من تموم هستی ونیستمی واسه ی اینده ی تو من نمیزارم هیچ غمی همه هر چی دارم تو زندگی همه ماله تو ا وقتی که تب میکنی دلم تو اتیش توا وقتایی که نیستی دلم همش  پیش توا پسرم گل پسرم دوردونه ایی تاج سرم واسه خو...
30 ارديبهشت 1393

بابایی /عزیزمی /عمرمی /روزت مبارک .جشن عروسی دایی جون

                                                                                    اگر چه خانه مان کوچک بود وکاه گلی،اماخسته ترین مهربانی عالم،در آینه چشمان مردانه ات،کودکی ام را بدرقه کرد تا امروز به معنای تو رسیدم.می خواهم بگویم ببخش اگرپای درخت سیب حیاطمان،پنهانی،غصه هایی را خوردی که مال تو نبودند.ببخش اگر ناخن های ضرب دیده ات را ندیدم که بخاطر یک لقمه نان حلال در معدن های زغال سنگ آسیب دیدند.ببخش اگر سرفه ها و...
27 ارديبهشت 1393

پسر شیطون بلایم ماهگردت مبارک

ماهگیت مبارک دلبرکم از روزیکه پا به این دنیا گذاشتی و تا امروز که 29 ماهه شدی بهترین لحظات عمرم رو برایم رقم زدی نور مردانگی در چشمانت همیشه پایدار مرد کوچک 29 ماهه من دوستت دارم وروجک کوچولویم   صدرایم امروز 17 اردیبهشت یه ماهه دیگه بزرگ شدی دیگر صدرای نیم وجبی نیستی برای خود مرد شدی دیگر حرف زدنات کامل شده با زبون شیرینت کلمات شکسته و گاه مثل ادم بزرگا حرف میزنی دیگر نمیدانم شادیم را چگونه ابراز کنم فقط میتوانم در ان لحظه در اغوشم بگیرم و هر چقدر که میتوانم فشارت دهم وتویی که از شادی من به وجد میایی  صورتم را ب...
17 ارديبهشت 1393