یه روز جمعه با یه پسرک ملوس وشیطون
سلام ملوسک مامان امروز که این پست وبرات میزارم تو در خواب شبانه ی ومنم هر موقع که فرصت میشه میام واز خاطراتت میگم .چون دوست دارم از لحظه های شیرین زندگیت بگویم که سوالی برایم نباشد که ای کاش مینوشتم . وبرای دلبندم که میدانم هر کودکی را که اینده خواهد دید بگوید منم این شکلی بودم این ادا واطفالو رو داشتم خلاصه این خاطرات برای من وتو با ارزش است که هیچ کدوممون هیچ گاه فراموش نخواهیم کرد .حتی در پشت این لپ تاب که میشینم وصفحه خاطرات پسملی رو که میخونم همشون تازگی داره مثل عطر بوی تو ........... پسمل گلی روز جمعه این ماه برای صرف نهار دعوت شدیم خونه ی مادر بزرگ بنده . هر وقت که او...
نویسنده :
مامان صدرا
1:04