صدرا  جونم صدرا جونم ، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 23 روز سن داره

صدرا عشق مامان

پسری از جنس پاییز با بوی بهار...

جشن تولد عرشیا وروزهای بهاری پسملی

  تصویر اشک ها و لبخند هایت فراموش شدنی نیست، بلکه صفحه هایی از دفتر خاطراتم را در بر گرفته که مرا در عمق لحظاتش غرق میکند امشب در تب تلخم که برای فردایم چه بنویسم؛ همین یک جمله را مینویسم: تولدت مبارک بیا شعمارو فوت کن که صد سال زنده باشی ...
8 ارديبهشت 1395

وروجک من ..............

قربووووون وروجکم بشم که این روزا خیلی شیطون شده و همش می خواد بپره بالا و پاییین و بازی کنه واسه همینم سعی می کنم ببرمت پارک تا یک کمی از انرژیت تخلیه شه و لحظات شادی رو بگذرونی.... فدای خنده هات عزیززززززززززززززززززززززززم ...
4 ارديبهشت 1395

عید امسال

یا حق. آرام جانم... شکوفه ی بهارم... باز بوی بهار و تداعی لحظه ی دیدار من و تو... باز تو و تازگی و رنگ باختن بهار... خــــوب نگاه کن... ببین چه کردی...چه خواهی کرد...نکند بهاری بگذرد و بهاری نشوی... دلت را صیقل بده.... یکرنگی کودکی ات را در صندوقچه ی قلبت نگاه دار... برای روزگاری که می اندیشی زمستان است و بس!! برای روزهایی که به انتظار بهاری... بدان...بخواهی می شود...و خدایت ...او را داری غمت نباشد...که نزدیک ترین است به تو. بدان تا همیشه برایم ؛ تو بهـــــاری...بهاری ام میکنی...قدمهایت سبز است...دستانت عطر بهارنارنج می دهد...نگاهت گرم است...وجودت شکوفه باران است... بهار مبارکت باد...شکوفه ی بها...
13 فروردين 1395

اخرین پست سال 94

خدا یا تو را  شکر برای تمام نعماتی که به من ارزانی داشتی، هر چند  نمی تونم شکر همه نعمت های آشکارو نهانی  را که به من عطا کرده ای بجای آورم ولی می خواهم با تمام وجودم تو را شکر کنم به داده هایت و به آنچه نداده ای چرا که به حکمتت ایمان دارم. خدایا، شکرت برای تمام لبخندهای محبت بار، دستان یاری رسان، برای همه آن عشق و محبت و چیزهای شگفت انگیزی که دریافت کردم خدایا ممنون برای تمام خنده های امسالم ممنون برای تمام اشکهای امسالم ممنون از درسهای زندگی امسالم ممنونم از اینکه یادم دادی خودم باشم بیشتر از همیشه خدایا قسم به تمام شکوفه ...
23 اسفند 1394

Happy Valentine

My love for you is a journey, starting at forever and ending at never عشق من برای تو یک سفر است شرو ع شده برای همیشه و هرگز پایان نمی یابد  ولنتاین روبه یکی یه دونه ی خودم و شریک زندگیم که هر دوتاتون رو که بی نهایت دوست دارم و عاشقتونم تبریک میگم بفرمایین عکسای شب ولنتاین واین چند روز....   کیک تیرامیسو به مناسبت ولنتاین دست پخت خودم       ...
2 اسفند 1394

این چند هفته ای که گذشت

سالاد درست می کردم...یادم نیست تو چه می کردی...فقط شنیدم گفتی: مامان فرشته . هوا نبود که نفس بکشم! برگشتم دیدم باز روی اُپن نشسته ای...روی جای ممنوعه! چشمانت برق می زد! موهایت باز خوشرنگ تر از همیشه شده بود...چالِ گونه ات دلم را مالش داد...می خندیدی... یک نگاه عاشقانه ی پاک! باز گفتی : مامان فرشته... گفتم : جانم؟ گفتی : بیا بغلت کنم...بیا تا بپرم تو ب غل ت! بیا عقب تر! آمدم جلوتر...دستانم را آنقدر باز کردم تا وقتی می پری توی آغوشم خوب جا شوی...که شیرین فشارت بدهم...جگرگوشه ی من.. گفتم : چرا میگی مامان فرشته؟...من اسمم مامان ........ گفتی : آره خوب تو مهربونی دیگه...مامان فرشته ای! امروز صدرا؟ همی...
23 بهمن 1394