صدرا  جونم صدرا جونم ، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 22 روز سن داره

صدرا عشق مامان

پسری از جنس پاییز با بوی بهار...

روزمرگی های پسر نازم

سلام شاخه نباتم سلام عشق مادر  پسرکم دیگه داری برا خودت مردی میشی و من مادر ذوق میکنم از لحظه ی لحظه ی زندگیت ..... پسرکم عشق من هزار ماشالاه دیگه بزرگ شدی و یه پسر مودب و حرف گوش کن ولــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی یک سری مشکلاتی هم من و شما مادر و پسر با هم داریم  ولی همه ی اینها درست میشه چون شما همکاری و حرف شنوی خوبی داری مثلا برای تلویزیون نگاه کردنت برات ساعت مخصوص گذاشتم و فقط در یه ساعتهای خاصی میتونی ببینی و علاقه ی بیش از حدی به کارتون niloya داری وبیشترم ب کلیپهای انگلیسی که از اموزشگاه دادن گوش میکنی  مهارت یادگیریت روز ب روز بهتر وبهتر شده وشعرهای زیادی یاد گرفتی که...
9 آذر 1395

دل نوشته

چه طولانی شده فاصله بین نوشتنهایم...دلم لک زده که ساعتها بنشینم وبرایت بنویسم وبه ثبت موقتش کنم ...تا روزی روزگاری منتشرشان کنم .   پسر نازنینم گفتم برات بنویسم آنچه که در دل دارم ونمیتوانم بگویم ...شاید مجالی نباشد که برایت بگویم ...نمیدانم این دل نوشته روزی چشمهای زیبای تو رو زیارت خواهد کرد یا نه ...   رفته رفته تو در کنارم پا گرفتی بر خلاف آنچه گفته میشد که تو به من محتاج هستی،من ب تو محتاج شدم وبر تو مشتاق وتو شدی تمام نیازم ...همه تلاشم وهمه انگیزه ام برای تغییر برای تحمل هر سختی ..   .پسر نازنینم😍   همین که تو رو دارم بهترین هدیه ی دنیا را دارم . دیگر در بین ستاره ها ب دنبال درخشانترین ستاره نیستم...
7 آبان 1395

دلتنگیهایی مادری وعکسهای زیبای ساحل گیسوم

سلام نازنینم سلام عشقم سلام بهترین اتفاق زندگیم چطور می‌شود آدمهایی که یکدیگر را دوست دارند خواسته یا ناخواسته باعث آزار هم شوند. چطور می‌شود ناخواسته باشد؟!! مگر دوست داشتن این نیست که بدانی عزیزت با چه چیزی ناراحت و با چه چیزی خوشحال می‌شود؟ اگر این است پس چه می‌شود که راضی به ناراحتی‌اش می‌شوی؟!! چه می‌شود که دلش را می‌شکنی؟! چه می‌شود که با احساساتش بازی می‌کنی؟! بهتر است حداقل تکلیف دل خودمان را مشخص کنیم. پسر گلم غمگین نباش این خصلت آدمهاست که در طول زندگی‌ات دوستت دارند اما بطور مرتب به قول خودشان ناخواسته ناراحتت می&z...
24 شهريور 1395

ترم اول گارگاه دو زبانه مادر وکودک(آکادمی اشتیاق)

سلام به پسمل ناز وخوردنیم که هر چقدرم بزرگتر میشه عاشقانه هام نسبت بهش بیشتر وبیشتر میشه ناز گلم چن مدتیه که نتونستم برات بنویسم خیلی دلتنگ اینجا بودم  دوست دارم نفسم پسرم الان این پستو که برات مینویسم جلسه هفتم از زبان وپست سر گذاشتیم خیلی چیزا یاد گرفتی بیشتر از اون با بچه ها تو کلاس بازی میکنی خیلی بهم وابسته ای اینم به نوعی هم منو اذیت میکنه هم تورو  بیشتر از یادگیریت این برام مهم بود که تا موقع  پیش دبستانی این مسله رو حل کنم  کم کم وابستگیت بهم کم بشه تا راحت پیش بری پسرم تا یادم نره از اول ماه رمضان همش مریضی نمیدونم فقط درد شکم داری وگاهیم حالت تهوع واستفراغ سه بارم بردم دکتر واصلام خوب بشو نیستی واین ...
2 تير 1395

روزهای بهاری

عشق کوچولوی من واقعا میمیرم برات تو با اون چشمای مهربونت با اون شیرین زبونیهات تمام دنیای من و پر از وجود شیرینت کردی وجودت باعث میشه خستگی ها و درد ها و نا مردی های روزگار و فراموش کنم باعث میشی امیدم هر روز هر روز بیشتر بشه باعث میشی تلاشم برای زندگیم هر روز و هر روز بیشتر بشه فقط من اینطوری نیستم عشق مامان بابا امیر هم همینطوره و من این حرفا رو از زبون اونم میزنم وقتی نصف شب صدام میکنی مامان اوووفه نمیدونی با چه ذوقی از خواب بیدار میشم و به اتاقت میام با اینکه خیلی خسته ام و استراحتم کمه ولی ساز صدات من و از همه چیز جدا میکنه از اینکه روز به روز بزرگ تر میشی و اخلاقات تغییر میکنه خوشحالم البته میدونم هرچی بزرگتر بشی دلم برای همین سختی ها ...
13 ارديبهشت 1395