صدرا  جونم صدرا جونم ، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 22 روز سن داره

صدرا عشق مامان

پسری از جنس پاییز با بوی بهار...

ماجرای ما در شهریور وتولد بابایی

1392/11/27 23:55
نویسنده : مامان صدرا
245 بازدید
اشتراک گذاری
سلام گلم عزیزتر از جانم خدا رو شکر که حالت بهتر شده هیچ مادری دوست نداره بچه سرما بخوره یا مریض بشه منم همینطور خیلی دوست دارم دلبرکم دوشنبه 11 شهریور بود که حال گل پسری خوب خوب

 

تصاوير زيباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازی در ضمن پسرم 5 شهریور تولد بابایی بود که منم واسه ی تولد بابایی یه کیک خشمززه درست کرده بودم که به خاطر بیماری تو نتونستم اون روز اپش کنم وووو....الان همشو میگم از سیر تا پیاز ما قبل رسیدن بابا چند تا عکس یادگاری از تو خودم گرفتم  وتو هم با چهشوری مثل اینکه تولد تو بود ولی تولد تو هم به شمار میاد چون قبل بابا شمع  و چند بار روشن کردم و تو فوت کردی عاشق این کاری. وکلی نانای کردیم تصاوير زيباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازی بعد رسیدن بابایی از شوق  مثل پروانه ها پرواز میکردی بعد با دیدن بابایی هر دومون دست زدیم وتولد بابایی رو تبریک گفتیم وبعدش فوت شمع ها توسط گل پسری و پزیرایی از 3 میهمان خونه تصاوير زيباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازی  که عاشق هر دوتونم مرد های خونه دوستون دارم عاشقونه  

 

                                        

          

قلبامیر جان, همسرم, امیدم, تکیه گاهم, باش تا باشیم....قلبتولدت مبارک از طرف صدرا و مامان صدرا

 

واما  11 شهریور ما خونه مادر بزرگ برا صرف نهار دعوت بودیم  به علت خواب بعد از ظهری تو که زود میخوابی یکم دیر رفتیم وبعد از صرف نهار امدیم خونه تا یکم شیر و غذا بهت بدم و بری لونا پارک ایل گلی ساعت 6 اماده برای رفتن .استخر ایل گلی رو 3 دور زدیم تا مادر بزرگ اینا بیان وبریم داخل لونا پارک

وقتی وارد اونجا شدی خیلی اشتیاق سوار شدن داشتی  تو این موقع مامان میخواد قورتت بده اول از همه سوار هلی کوپتر وماری کوراند استخر پوپ قطار کودک شدی که سیندرلای ما ساعت خوابش رسید کفشاشو تو لونا پارک گذاشت واومد نه بابا شوخی کردم ساعت 10 که میخوابی دیگه وقتی سوار اونا شدی خسته شده بودی  نق میزدی که بریم خونه این از ماجرای لونا پارک و بهبودی گل پسری  یه عالمه دوستون دارم

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)