صدرا  جونم صدرا جونم ، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 13 روز سن داره

صدرا عشق مامان

پسری از جنس پاییز با بوی بهار...

صدا بده ............

1392/11/27 23:27
نویسنده : مامان صدرا
252 بازدید
اشتراک گذاری

 

چگونه وقتی این جمله های من در آوردی را از زبانت میشنوم تاب بیاورم و غرق بوسه ات نکنم ؟

چگونه نگاهم را از نگاهت بدزدم تا بند را آب ندهم ؟

چگونه در آغوش نگیرمت و دور تا دور خانه نچرخانمت ؟

چگونه کودک ِ کوچک ِ بی تکرار ِ من ؟

ظرف میوه را درست با چشم برهم زدنی برعکس روی زمین ریخته ای !

کاسه سوپت را یک جا روی میز خالی کرده ای !

با مدادشمعی هایت تمام میز را خط کشیده ای !

برای هر کدام از کارهایی که کمی درست نیست باید تدبیری بیندیشم ، باید متفاوت عمل کنم !

تصمیم به سکوت گرفته ام ، به چشمانت نگاه نمیکنم تا دلم نلرزد ، وانمود میکنم ناراحتم !

نزدیک می آیی ، قلبم تندتر میتپد ، 

ـ مامان ، مامان !

قرار است متوجه اشتباهت بشوی ، پس عقب نشینی نمیکنم !

ـ‌ مامان ، مامان ، مامان صِدا بده ، صِدا بِده دیگــــِــــــــــه !!!

 

من چه کنم ؟

من با تو کوچک ِ 22ماهه ام چه کنم ؟

من با این لحن ِ تحکم آمیز ِ کودکانه ِ پر از التماس چه کنم ؟

صدا میدهم !!!!! تسلیم میشوم !!!!!! نگاهت میکنم !!!!!!!

 

ـ کارت اشتباه بود مامان جان ، مراقب رفتارت باش !

ـ مهربون باش مامان ، مهربون باش تا بوسِت کنم !!!!!!!

 

درسهای خودم را به خودم پس میدهی ؟؟؟  چه دنیای زیبایی است !

و این است معنی تمام پرورش و تربیت ، و این است دنیای پیچیده روانشناسی ِ کودک !

من مراقب رفتارم هستم ، تو نیز باش !

 

دوستت دارم نزدیک ترین فرشته ِ خدا به من !

دوستت دارم فرستاده از آسمان !

دوستت دارم کتاب ِ نانوشته هستی ِ من !

دوستت دارم آموزگار ِ توانای بی مثالم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)