🌝تابستان گرم 🌝
پاره تنم
قلب دومم
روشنای جانِ مادر
می دانی؟
می دانی از وقتی دلبسته ات شده ام
همه جا بوی بهشت می دهد؟
از وقتی تو آمدی و شدی جانِمان...شدی نبض حیاتمان
شدی نور روزگارمان...
این روزها مدام میپرسی؟مامان دوسم داری؟
بوسم کن
محکم بوسم کن
بغلت میکنم....روی پاهایم مینشانمت...روبروی خودم..خوب تماشایت میکنم....سیر نمیشوم...نمیدانم چه لدتی دارد نگاه کردن به تکه ای از خودم!
می بوسمت می بوسمت می بوسمت
چشمهایت می گویند راضی نمیشوی مامان دوباره بوسم کن
می بوسمت می بوسمت می بوسمت
بوسه بارونت میکنم میچلونمت ....آخر سر مامان کافیه دیگه با صدای قهقه های کودکانه ات میفهمم راضی شدی .
چقد دوست دارم این دوست داشتن ها رو چقد معنا میدهد به بودنم به مادر بودنم
نوبت من است...تا خودم را کمی لوس کنم مرد کوچکم
صدرام ...منو دوس داری؟
دستانت را دور گردنم حلقه میکنی...درست وقتایی که بی هوا مهربانیت رو نثارم میکنی
فشارم میدهی...با تمام وجودت
آنوقت هست که با صدای ناز و دلنشینت میگویی:
دوستت دارم یه عالمه
دوستت دارم یه دنیا
دوستت دارم به اندازه دریاها
اونوقته که برات سوال میشه مامان دریا زیاده یا دنیا ؟
میگم مامان دنیا زیاده
میگی پس به اندازه یه دنیا دوستت دارم
تازگیا پسر جان چقد نقش اَبَر قدرت رو بازی میکنی.... به دلم مینشیند ...چون شنیده بودم پسر ها قهرمان مادرها هستن ....حس امید... حس استقلال ...حس مرد بودن ...میدمی
تو نباشی دل ما رو
ثمری نیست
که نیست...
دلارامی یا بلای منی قبله عشقی یا خدای منی...؟
سخت هست جهان بی تو!
آرامِش جانی
این بهترین تعبیر
از تمامی توست...
تو که کنارم باشی
هوا را هم نمی خواهم
وجودت را نفس میکشم
❤تو قشنگ ترین
تیتر زندگی منی...❤
جان و جهانم شدی
روح و روانم شدی
دوای دردم شدی
طبیب قلبم شدی
راست می گویند؛
خدا که بنده اش را به زمین میفرستد
روزی اش را هم میفرستد
مثل من که روزی ام شده ای
"تو"
بودنت بهترین اتفاق زندگیمه
❤💙❤💙❤💙❤💙❤💙❤💙❤💙❤
این عکس و خیلی دوس دارم چون به صدرا گفتم بیا قبل زمین رفتن ازت عکس بگیریم دوستشو صدا کرد
گفت مامان با دوستم بگیر فدای اون دل مهربونت بشم
هر چی میدوییم ؛بازم عقبیم!
مردی که عقب تاکسی کنار من نشسته بود و داشت توی سر رسیدش چیزی یادداشت میکرد
سررسیدش را بست و گفت :هر چه میدوییم باز هم عقبیم
کسی جواب نداد
دوباره مردخودش گفت :همش داریم میدوییم بازم هیچی
زنی که جلوی تاکسی نشسته بود گفت :"خوش به حالتون"
مرد گفت:چرا؟
زن گفت : پسر من همش شش سال داره ولی نمیتونه بدووئه....
هرکاری میکنیم نمیتونه"
دیگر هیچ کدام حرف نزدیم
به زن نگاه کردم جوان بود
چقدر برای اینکه سلامتیم خدا رو شکر میکنیم؟
دوباره یه روز زیبا ساختیم با دوست جونمون"محمدعلی"
بخند نفسم ...
با خنده تو جون میگیرم....
آروم جونم💙❤
آکادمی اشتیاق🤗