یلدای 93 در 3سال و17 روزگی
چهارمین یلدات مبارک ملوسک مامان............
شب یلدا همیشه جاودانی است
زمستان را بهارزندگانی است
شب یلدا شب فر و کیان است
نشان ازسنت ایرانیان است
به صد یلدا الهی زنده باشی /انارو سیب وانگور خورده باشی
اگر یلدای دیگر من نباشم تو باشی وتوباشی
سلام به عشق کوچولوی خودم وسلام به همه ی دوستای گلم که در ثبت خاطرات ناز دونم همراهم بودن وباوجود اونا انرژی میگیرم .
پسر گلم ملوسکم از اینکه دیر به دیر میام منو ببخش میخوام خاطراتتو از روز سومین تولدت تا به حال بگم .ملوسکم تصمیم گرفتم امسال تولدتو تو مهد پیش دوستات بگیرم هم برا تو کلوچه تنوعی بشم هم برا ما .
17 اذر روز دوشنبه تولد گل پسری بود که تقریبا ساعت 10 مراسم شروع شد کلی ذوق زده شده بودی تو یه صندلی نشستی تا اخر مراسم دخترا کلی رقصیدن وکیف کردن وتمی که امسال برات انتخاب کردم باب اسفنجی بود که خیلی زیاد دوسش داری .از تدارکات بخور بخور عکسی نداشتیم ولی ..........(کیک .سالاد الویه.ژله .تنقلاتم پاپ کرن .پفک .چوب شور .میوه ..................)روز تولدتم خیلی خوشحال بودی وموقعی که اومدیم خونه هی میگفتی بازم برام تولد بگیر واز این حرفا .......وعصر هم یه کیک کوچولو خریدیم وبرا نزدیکانمون دادیم خلاصه روز خوبی بود خیلی هم خوش گذشت.
خوب بازم یادم رفت بگم که 5 اذرهم سالگرد ازدواجمون بود که یه کیک خوشگل خریدم ورفتیم خونه مامان فاطی یه جشن کوچولو گرفتیم کلی هم فشفشه روشن کردیم وتو هم حالشو بردی .
از این روزامون بگم که هر روز صبح بیدار میشیم ومیریم خونه ی مامان فاطی وتو پیشش میمونی ومنو...............وعصر ها هم طبق روال خونه ی خودمون گاهی اوقاتم میزنیم بیرون وگشت وگذار وبه علت سردی هوا تو روهم میبرم جاهای سر پوشیده که بازی کنی عشق کوچولوی من یه دنیا دوستت دارم .
پسر گلم به علت مشغله ی کاریم نتوستم 17 اذر ببرم مرکز بهداشت 27 اذر با مریم جون رفتیم که قدو وزنتو گرفتن همه چی نرمال بود ولی مشکلی که داشت هی به اون خانومه میگفتی برا من امپول نمیزنی دارو برا من نمیدی همکارای اونجا کلی برات میخندیدن ....
قد :108
وزن:19 کیلو
ولی از شب چله بگم که رفتیم خونه ی مامان فاطی کلی هم خوش گذشت.
همیشه خوب بخوابی