صدرا  جونم صدرا جونم ، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 13 روز سن داره

صدرا عشق مامان

پسری از جنس پاییز با بوی بهار...

تابستان خود را چگونه گذراندید

1401/7/1 20:41
نویسنده : مامان صدرا
375 بازدید
اشتراک گذاری
تابستان را تمام کردیم جانکم...با هم و پا به پای هم....نمی دانم من کودکی هایم را میانِ خنده هایت طلب می کنم یا تو دنیا را وادار به تماشایِ خود!
هرچه هست پاکیِ حضورت کِرشمه ی زمان است و بس.

تابستان را خجل کردی بس که دویدی و موهایت، باد را به بازی گرفت...
می دویدم دست در دست هم و خیال می کردیم پرواز می کنیم حتما! زمین را دسته بندی می کردیم و سنگ فرش ها را قانونمند! مراقبِ پایمان بودیم قانون شکنی نکند مبادا صدایِ آژیر خطر بلند شود...
نقاشی هایت استادانه شده اند....و شگفت زده ام می کنی وقتی آقایِ هشت پا می کشی!
پارک ودویدن هایت و دوستانت و تو و علاقه ات برایمان شیرین است...و همین انگیزه یست برای رفتن به هر بهانه!
دستهایمان را با فکر مان هماهنگ کردیم...گاه چیزی درست می کردیم که نتیجه ی سرچ در دنیایِ مجازی بود...و گاه می ساختیم و به چیزی می رسیدیم...و می شد وقتهایی هدف چیزی باشد و اخرِ کار چیزِ دیگر از آب در اید...
باغِ کوچکی، گوشه ی خانه مان برپا کردیم...رنگِ گلدانها را عوض کردیم و قلمه زدیم...جوانه ها را بوسیدیم و کاشتیم و برداشتیم...
درکت از انتظار و نوبت و صف بالاتر رفت...وقتی عصرهایمان را با بویِ خوشِ نانِ سنگکِ کنجدی پُر کردیم...
میزبان بودیم و مهمان شدیم...و این صله ی رحم ها چقدر لازم است ...این جهش هایِ کوچکِ تربیتی وقتِ حضور آنها که دوستت دارند ولی فقط دوستت دارند! و این سکوت هایی که نمی دانی درست است یا نه....هرچه باشد برای تو خوبش بیشتر است...کامل ترت می کند.
تولدهایمان رو دور هم برپا کردیم و بهانه ای شد که در کنار همیم...
میوه هایِ تابستانی را لواشک کردیم و به انتظارِ خشک شدنش دلت آب شد!
چقدر این لواشک های مامان پز برایت لذت بخش بود..
الهه ی عشق مادر...تابستان را برایم خوش گذراندی...گرچه دلم بی تابِ پاییز شده بود...

امـــــــــــــــا نفس کشیدمت دم به دم...تابستانی و گرم...
دیگر وقتش رسیده هست با آغوش باز پاییز رو فرا بخوانیم و این صفحه از کتاب را با وجود پرشکوهت ورق بزنیم
تو خوبی....خوب و بی نقص...بکر و تازه...کاش تو بودم! مثلِ تو ...همینقدر مهربان و خالص!


امسال

پارسال

کیک خودم پز برای دورهمی دوستانه






خدا...ممنون عزیزم...کاش می توانستم به حق شکرانه ی این روزها را ادا کنم....در پناهت، آمین.
پسندها (8)

نظرات (2)

mahsamahsa
2 مهر 01 10:16
انشالله همیشه شاد و موفق باشین💜
مامان صدرا
پاسخ
ممنون عزیز دلم ❤️
عمه فروغعمه فروغ
2 مهر 01 21:33
مثل همیشه عالی و دلنشین👌
لذت بردم از دیدن پستتون پر از شور و شوق زندگی،شاد و سلامت باشین در کنار صدرای نازنین دوست گلم❤
مامان صدرا
پاسخ
ممنونم فروغ مهربونم 
همیشه لطف داری خواهر عزیزم 
دلم براتون خیلی تنگ شده منتظر پست های قشنگتون هستیم 🥰😘