سفر به زیارت امام رضا

لام گل مامی تمام  عشقم تقدیم به وجود پاکی که با بالندگیت ان را زیباتر هم میکنی.

پسمل شیطون ودوست داشتنی قربون اون صورت زیبا وماهت بشم هزاران مرتبه 

جونم برات بگه که در ۹ دی تصمیم گرفتیم که برم به پا بوسی اقا امام رضا که از بدو تولد گل پسری  مسافرت دور  یا اینطوری بگم که مسافرت های  ۶ یا ۷ روزه نرفته بودیم بیلیط قطار رو ۲۰ روز قبل از سفر تهیه کرده بودیم . ۹ دی روز دوشنبه ساعت ۱۰:۴۵ سوار قطار شدیم مامان گلم خیلی ذوق کردی وعاشق قطار شدی در طول راهمون بچه ی ارومی بودی وما رو شگفت زده کردی هی گفتی و خندیدی . شیر وغذاهاتو کامل میخوردی  وگاهی اوقاتم شیطونیها گل میکرد .خلاصه سرمون اونقدر گرم بود که موقع رسیدن که به علت شلوغی ها که وفاتم بود وبا ۴ ساعت تاخیر ما میگفتیم چه زود رسیدیم ای ناقلااااااااااااااااااااااا

سه شنبه ساعت ۳:۳۰ رسیدیم مشهد

سمل خوردنی در راه اهن تبریز واماده سوار شدن به قطار

پسرم بیشتر اوقات وبا موبایل بابایی سر گرم بودی و یکی از اسباب بازیها ت به شمار میومد.

عزیزم هر کی که پشت تلفن بود از جمله عمه هانیه ودایی ومادر جون ........میگفتی :دلام.سلام

بیط بحر بیا اشهد<بیلیط بخر بیا مشهد >

قطار اشهد رفت<با قطار مشهد میرم>خلاصه زبون باز کرده بودی که نگو مامانی  خوشمزه مامان زبونت و بخورم

اینم که در عکس مشاهده میکنید یکی از لگو هاشه که برا خودش موبایل کرده .

اینم بابا وپسر  که به جای پسری باباش یکم خسته شده موهاش اشفته است.

عاشق بالش قطار شده بودی وبه هیچ کسی نمیدادی  وهی میگفتی خواب دارم خواب دارممممممممممممم.

پاستیل خوشمزه مامان عاشق این تیپتم حتی دم پایهات

اینجا برای نماز ظهر توقف کردن که همه در حال عکاسی منظره جالبی داره مگه نه.......

پسرم اون شکم کوچول موچولت  زده بیرون  پسر چقدر خوردنیییییییییییییییییییییییییییی توووووووووو.

اینجا هم هتل صدف که هیچ هتلی در نزدیکی حرم یافت نشد ما هم که شب رسیدیم هتل  به علت خستگی نرفتیم حرم  وتصمیم گرفتیم که صبح زود اماده بشیم برا رفتن به حرم پسرم یه خبر خوبم که اولین شبی بود که خودت خوابیدی بدون کمک ما< امام رضا واقعا اقایی>

صدای شاه حسین گویان در همه جای مشهد پربود  پسرم امسال که محرم بیرون نرفتیم به خاطر زود خوابیدن تو

ولی اینجا دیگه ذوق کردی حتی میگفتی عشین لالالالا<حسین لای لای>

بغل بابایی پسرم اولین زیارتی که رفتی از اقا هر چی بخوای برات میده ولی میدونی من از اقام چی خواستم سلامتی تو رو وجودمو عشقمو  عمرمو

قربون اون دستی که رو سینت گذاشتی برم من مادرررررررررررر

عزیز دلم جونم برات بگه که در روزهای اخر یعنی ۳ روز مونده به برگشتمون دچار یه مسمومیت شدی که خیلی اذیت شدی مامان جان  روز اول مریضی که با استفراغ شروغ شد وخیلی بی حال ولی مامان اینم بگم که اصلا مارو اذیت نکردی فقط خوابیدی میدونم اگه خونه بودیم هی غرر میزدی قربون اون مردونگیت بشم الهی وروز دوم مریضی که اسهال وتب همراه داشت بردیم دکتر تراب پرهیز که دکتر معروفی در شهر مشهد بود که مسمومیت تو گفت وچند تا هم دارو بهت تجویز کرد ولی مامانی دارو هم بالا میاوردی  هیچی در این چند روز نخوردی  جز اب لاغر که بودی شدی لاغر تر ولی مهم سلامتیت هستش پسرم خوب باش که با خوبت خوب باشیم

توقظار موقع برگشت فقط خوابیدی

اینم سوغات مشهد

پسرم زیارت قبول