خوش اومدی طاهای قشنگ من ...
پسر قشنگم طاهای من چقدر روز تولدت استرس داشتم و این عکس گویای همه چیز هست الان که ۱۳ روز از به دنیا اومدنت میگذره موقع تایپ باز همون حس رو دارم و بغض گلوم رو میگیره
به عنوان یه مادر نگران،پر استرس ..
و اینکه در طی این همه سختی ها و نگرانی ها دوستای نابی هم داشتم که روز به دنیا اومدنت تو نماز صبح سوره یاسین و نماز خوندن که از همشون تشکر میکنم و هیچ وقت محبتهاشون رو فراموش نمیکنم .
اینجا ساعت۱۲ و نیم شب هست که با مامان فاطی و ما چهار تایی رفتیم که بستری بشم
و از صدرا داداشت نگم که خیلی نگران بود.
پسرم طاهای من تو این نه ماه خیلی بهم عادت کرده بودیم
که باید زمینی میشدی فرشته کوچولوی من
بعد از صدرا تو قشنگترین و زیباترین اتفاق زندگیم شدی
،❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
بریم که عکسا رو ببینیم
اولین عکس از تو و داداشی
یه نفر اینجا فقط چسبیده بود به تخت نی نی🥲
طاهای من قشنگترینم خوش اومدی به زندگیمون
هیچی دیگه فقط به این عکسا نگاه میکنم و به خودم میگم چه خوب شد که به دنیا اومدی جان دلم
️️
مامان و بابای همیشه حامی من
بمونین برام 🥹
و زندگی من در یه قاب خلاصه شده 🥹🥰
و یدونه هم با صورت کاملا پف کرده🤭
هیچی دیگه شدین تموم دارو ندارم️
به همین قشنگی به دنیا اومدی شازده کوچولوی دوست داشتنی من
پی نوشت : طاهای من تو بیمارستان شهریار تبریز ،توسط دست های پر مهر خانم دکتر مژگان یگانه ،با وزن ۳/۲۰۰ و قد ۵۲ پا به این دنیا و زندگی رنگی ما گذاشت
خوش اومدی بهترینم