صدرا  جونم صدرا جونم ، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 22 روز سن داره

صدرا عشق مامان

پسری از جنس پاییز با بوی بهار...

افتادن اولین دندون صدرا

1396/6/3 0:14
نویسنده : مامان صدرا
177 بازدید
اشتراک گذاری


کیک دندونی مامان پز










Tank you forthe be one gorgeous little tooth I found under you pillow last night.
Not all it will be oneof the best in my collection and girls get aletter from me but l wanted
teeth lik yous. job looking after you
teeth🤣that makes the best smiles from the tooth fairy ️ lots of LoVE
ممنونم ب خاطر دندان کوچولوی زیبایی که دیشب زیر بالشت پیدا کردم .
این یکی از بهترین داندانهای کلکسیونم خواهد بود
همه پسرها ودخترها از طرف من نامه دریافت نمیکنند ٬بلکه می خواستم بهت بگم که بسیار خوشحالم که اینکار رو انجام دادی مراقب دندانهات باش .
داندان قشنگی که باعث میشه بهترین لبخند رو بزنی
با عشق
از طرف پری دندان

پسندها (2)

نظرات (1)

مامانی گیتا جون و برديا جون
5 شهریور 96 12:54
داستان دندان شیری مدتی بود مسواک و خمیردندان با هم قهر کرده بودند و مونا نمی‌توانست دندان‌هایش را تمیز کند،ماجرا از این قرار بود… یک شب وقتی مونا می‌خواست دندان هایش را مسواک بزند یکی از دندان‌هایش افتاد و از جای دندانش کمی خون آمد.خمیر دندان و مسواک که هر دو مونا را خیلی دوست داشتند، هر کدام تقصیر را گردن دیگری انداخت. خمردندان می‌گفت: ” تقصیر تو بود که اون دندان افتاد، چون تو دندان‌های مونا را محکم مسواک کردی”. اما مسواک می‌گفت:” تقصیر توست.حتما خمیر تو خوب نبوده و دندان مونا را از لثه‌اش جدا کرده، چون من محکم مسواک نزدم.” دعوای مسواک و خمیر دندان باعث شد که مونا نتواند دندان‌هایش را مسواک بزند و بعد از خوردن غذا، شیرینی و شکلات خورده‌های غذا بین دندان‌هاش باقی ماند. چند روز گذشت، یک روز مونا گریه کنان در حالی که دستش روی صورتش بود پیش مادرش رفت وگفت: “مامان دندونم ،دندونم درد می کنه.” مادر دست مونا را از روی صورتش برداشت و گفت: “دهانت را باز کن ببینم.” مونا دهانش را باز کرد و مادر دید خرده‌های غذای مانده بین دندانها یکی از دندان‌های مونا را خراب کرده و به خاطر همین دندانش درد گرفته. مادر از مونا پرسید: ” مگر مرتب دندان‌هایت را مسواک نمی زنی؟ “ مونا ماجرای قهر مسواک و خمیر دندان را برای مادرش تعریف کرد. مادر و مونا پیش خمیردندان و مسواک رفتند، آنها هنوز با هم قهر بودند و پشتشان را به هم کرده بودند. مادر خمیردندان و مسواک را برداشت و به آنها گفت: ” ببینید، قهر شما باعث شده تا دندان مونا خراب شه و درد بگیره. مگه شما دوستان او نیستید؟ “ هر دو با هم گفتند: “چرا من دوست مونا هستم.” و خمیر دندان ادامه داد: “من مونا رو خیلی دوست دارم برای همین وقتی دیدم مسواک یکی از دندان‌هاش رو کند، دیگه باهاش صحبت نکردم.” مسواک گفت: ” نه! من دندان‌های مونا رو نکندم. این خمیر دندان بود که دندان مونا رو کند.” مادر خمیردندان و مسواک را به دست مونا داد و گفت: ” شما هر دو اشتباه می‌کنید، چون هیچ کدام از شما باعث افتادن دندان مونا نشدید. آن دندان یکی از دندان‌های شیری مونا بود که افتاد، و به جای آن یک دندان دایمی و قشنگ در میاد. حالا بهتره شما با هم آشتی کنید تا مونا بتونه دندان‌هاش رو بشوره و همه با هم به دندانپزشکی بریم. در مطب آقای دکتر بیشتر راجع به دندان های شیری صحبت می‌کنه.” آقای دکتر بعد از اینکه دندان‌های مونا را دید گفت: ” خانم کوچولوی به این تمیزی چرا دندان‌هاش خراب شده؟” و مونا ماجرای مسواک و خمیر دندان را برای آقای دکتر تعریف کرد. آقای دکتر پرسید: “خب این دوستای کوچولوی ما کجا هستند؟” مونا گفت:” آنجا روی میزند، اما انگار هنوز با هم قهرن.” اقای دکتر گفت: ” پس بهتره من دلیل افتادن دندان تو را بگم تا این دو دوست قدیمی دیگه از دست هم ناراحت نباشن. ما برای جویدن غذا به دندان نیاز داریم و وقتی که خیلی کوچکیم دندانهایمان کم کم در میاند اما این دندان‌ها، دندان‌های شیری هستند، و بعد از چند سال وقتی ۶-۷ ساله شدیم یکی یکی می‌افتند و به جای آنها دوباره دندان‌های تازه در میاریم، اما اگه مواظب دندان‌هامون نباشیم و این دندان‌های جدید خراب بشن، آنوقت من مجبور میشم آن دندان خراب را بکشم، اما دیگه جای اون دندان تازه‌ای در نمیاد.” مسواک و خمیر دندان که متوجه اشتباهشون شدند، قول دادند دوستان خوبی برای هم باشند و به مونا کمک کنند تا دندان‌های سالمی داشته باشد. وقتی از دندانپزشکی به خانه برگشتند مونا جلوی آیینه رفت و خندید و به جای خالی دندانش نگاه کرد، حالا دیگه خوشحال بود چون می‌دانست به زودی یک دندان دیگر در جای خالی دندانش درمیاد.