صدرا  جونم صدرا جونم ، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره

صدرا عشق مامان

پسری از جنس پاییز با بوی بهار...

چه زود دیر می شود .....

1396/4/31 2:09
نویسنده : مامان صدرا
204 بازدید
اشتراک گذاری

چه زود دیر می شود ....

در باز شد "

بر پا !بر جا !

درس  اول :بابا آب داد "ما سیراب شدیم .

بابا نان داد "ما سیر شدیم .

اکرم وامین چقدر سیب وانار داشتند" در سبد مهربانیشان.

کوکب خانم چقدر مهمان نواز بود.

و چقدر همه منتظر آمدن حسنک بودند.

کوچه پس کوچه های کودکی رو به سرعت طی کردیم .

و در زندگی گم شدیم .

همه زیبای ها رنگ باخت.

نگاه مان سرد شد و دستانمان خسته.

دیگر باران با ترانه نمی بارد !

وما کودکان دیروز دلتنگ شدیم

زرد شدیم "پژمردیم .

وسال هاست وقتی پشت سرمان را نگاه می کنیم "

جز رد پایی از خاطرات خوش بچگی نمی یابیم "

و در ذهن مان جز همهمه زنگ تفریح "طنین صدایی نیست .....!و امروز چقدر دلتنگ "آن روزها" ییم

و هرگز نفهمیدیم"

چرا برای بزرگ شدن این همه بی تاب بودیم .متنظر

 

 

پسندها (4)

نظرات (2)

محیا :-)
1 مرداد 96 15:28
وای چه بزرگ شده ماشاالله چشم نخوره ایشاالله ممنون که به وبم سر زدی
مامان صدرا
پاسخ
فدات بشم خانوووووومیخواهش میکنم از خوندن وبتون لذت میبرم
مامان و بابای حلما و حسینمامان و بابای حلما و حسین
14 بهمن 96 16:41
و ناگهان چقدر زود دیر می شود ؟؟؟...!!!...زیبا