صدرا  جونم صدرا جونم ، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 25 روز سن داره

صدرا عشق مامان

پسری از جنس پاییز با بوی بهار...

با کلی تاخیر اومدم با کلی اتفاق های خوب وبد

1393/6/28 0:20
نویسنده : مامان صدرا
521 بازدید
اشتراک گذاری

نفس بالنده ی من؛ صدرا!

 با توام...چرا اشباعت نمیشوم؟ چرا هرچه نگاهت میکنم حریص ترت میشوم؟

چرا هر روز برایم زیباتری؟ چرا عطر تنت را هرچه عمیق تر نفس میکشم کم می اورم؟ چرا وجودِ کوچک و لطیفت اینقدر ارامم میکند؟

چرا نفسهایت را میشمارم؟ چقدر گرما و بوی دهانت را دوست دارم ...

چرا چشمهایت...نگاهت دلم را هر بار میلرزاند؟ چرا تو میخندی من دلم پر میکشد؟

چرا جــــــــــــانم در مقابل هر نفست فدا میشود؟ چرا تمام آرامشم با بودنت کامل میشود؟

چرا دل نگران هر لحظه ات هستم؟

چرا آنقدر دوستت دارم پسر....اصلا قدری ندارد!

من در تو تمام شدم...

چقدر باید شاکر باشم...نفسم گرفت...بخدایم طپش قلب گرفتم..همین دم...که تو کنارم خوابی...

صدرای من؛

تو زندگی هستی...خودِ خودش!

چرای این همه شگفتی را...این همه احساس بی نظیر را...این همه دیوانگی را...

یک چــــون است؛

من یک مـــــــــــــادر هستم.

مادر یک زندگی!

خوشحالم با تـــــــــو مادر شدم...

خــــــــدا...سنگینی میکند بار مسئولیتش در برابر اینهمه احساس...نکند راه را بیراهه روم....

به تو توکل میکنم یالطیف....

تا آرام مادری کنم...کامل...صبور...فاطمه وار...ان شاالله

میخواهـــــــــــم صالح باشی کوچک بهشتی ام....میدانم میشود ان شاالله

سلام عشقم نفسم عمرم امدم باکلی خبرای خوب وبد

سلام به دوستای گلم که تو این مدت که ما نبودیم خبرمون رو گرفتن واقعا خوشحالیم که دوستای گلی مثل شما هارو داریم حتما فرشته های کوچولوتونو از بابت من ببوسین انشالله در هر جا که هستین شاد وسلامت باشین .

تو این مدت که نبودم پسرم در گیر مهمونی وکلاس رفتن ومدارک تحصیلی و............بودم که واقعا فرصت نمیکردم بیا واپ کنم .پسرم  2 هفته قبل مهمون خونه ی خاله جونی من بودیم که کلی با فرهان بازی کردی وخوش گذروندی فدات شم که شیطنت از چشای زیبای تو میباره با یه نگاه همه عاشقت میشن وقربون صدقه ات میرن .

کلاس مامانی به خاطر مدارک از ماه شهریور شروع شده بود تا به امروز که دارم این مطلب وبرات مینویسم پسر گلم مامانت قراره از مهر ماه شاغل بشه که از این شغلم بسیار خوشحالم پسرم باید اینم بدونی که اصلا مادییات برام مهم نیست فقط فقط به خاطر روحیه خودم وبه خاطر اینه که بعضی از افراد وتو زندگیم کم ببینم و ...................شاید به خاطر این مطلب کلی باهات بحرفم وتوضیحاتشو تو اون پست رمز دار برات بگم که کلی از این بابت اذیت میشم ودلم میگیره وتنها راهش اینه که یه شیف برم سرکار .

وچون پسرم اصلا اهل مهد کودک نیستی وفرار میکنی تصمیم گرفتم بزارم پیش مامان فاطی که عاشقشم هستی وشایدم بگم بیشتر ازمن دوسش داری .

پسر گلم اینا خبرای خوبی بودن که برات گفتم ولی خبرای بد مربوط میشه به شما که تو این چند روز خیلی اذیت شدی والا چی بگم ویروسی بگم یا یه بیماری خاص که دکترا هم تشخیص نمیدادن چیه ؟دهان وزبانت کلا زخم زده بود از زخم های سفید وشبیه به قارچ .....مردیم وزنده شدیم هر روز یه دکتر تقریبا بگم یه هفته طول کشید 5 تا دکتر بردیم دیگه اصلا نمیتونستم اون شکلیتو ببینم اصلا لب به غذا نمیزدی ما هم به خاطر شما چیزی نمیخوردیم وقتی سفره رو باز میکردیم کنار سفره دراز میکشیدی وما رو تماشا میکردی اونقدر گریه میکردم وبغلت میکردم حتی ابم نمیخوردی فدات شم که فقط ارزو دارم هر روزت زیبا وتنتم سالم باشه .

خدا رو شکر که 3 روزه حالت بهتره ماشالله بزنم به تخته اشتهاتم عالیه که نگو .

دوستت داریم دوستت داریم تنها عشق کوچولوی

زندگیمون

33 ماهگیت مبارک ملوسک

بابت دیر تبریک گفتنم ببخش عزیزم

یه دنیا دوستت دارم شاپرک

 

اینم از پسملی ناز وشیطون خودم

مامان ببین قدم چقدره ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

مامان بای بای من رفتم ........

اینم عکس تو خونه ی خاله که 3 تا دوست صدرا وامیر حسین وفرهان

فرهان 40 روز از صدرا کوچیکتره

عاشق خندهای تودلی فندقم

این عکس اخری مربوط میشه به بیماریت که از لب ودهانتم معلومه که چقدرم بی حالی

عزیزم فکر کنم 2 کیلو هم وزن کم کردی تو این یه هفته (مقایسه وزن  اولین دکتر واخرین دکترت )

پسندها (6)

نظرات (17)

مامان هانا و آریا
28 شهریور 93 0:57
عزیزممم خداروشکر که حال صدرا جون بهتره
مامان صدرا
پاسخ
مرسی فدات شم خانومی
❤مامان مهسا❤
28 شهریور 93 9:11
آخــــــــــــی خدا بد نده ایشالله که خاله جون تنت سالم باشه همیشه خانمی بابت رمز ممنون
مامان صدرا
پاسخ
مرسی خانومی لطف داری خواهش میکنم
شيرين
29 شهریور 93 1:07
فدات شم عزیزم انشالله همیشه سالم و سلامت باشی مامانی خوشحال شدم بابت سر کار رفتنتون تبریک میگم عزیزم
مامان صدرا
پاسخ
مرسی شیرین جان لطف داری فدات گلم
مامان آنيسا
29 شهریور 93 16:58
خوشحالم که حالش بهتر شده بیشتر مراقبش باش به سلامتی چه شغلی ؟ایشالاه موفق باشی
مامان صدرا
پاسخ
ممنون گلم حتماهمون شغلی که دوست داشتم دبیر دبیرستان
مامان مهراد
30 شهریور 93 10:21
آخی بمیرم برای صدرا جون..... بچگی چقدر عذاب کشیده. چه مریضی بدی . خدا رو شکر که خوب شد... چه عکس های قشنگی دستت درد نکنه خانومی
مامان صدرا
پاسخ
خدا نکنه خاله جونی اره واقعا هم خودش غذاب کشید وهم ما خدارو شکر که حالا بهتره مرسی گلم لطف داری
مامان مهراد
30 شهریور 93 10:24
راستی شاغل شدنت هم مبارکه. امیدوارم همون شغلی باشه که دوست داری تا بتونی با عشق بری سر کار.... مبارکه. 33 ماهگیت هم مبارک صدرا جون
مامان صدرا
پاسخ
ممنون مهری جون اره خیلی وقته که در نظر داشتم ولی کوچیک بودن پسری دست وپا ومیگرفت مرســـــــــــــــــــی خاله جونم
مامانی ساره
30 شهریور 93 20:26
آخیییییی خدا رو شکر که بهتری انشاءالله همیشه سالم باشی گلم 33 ماهگیت مبارک عزیزم
مامان صدرا
پاسخ
مرســـــــــــــــی خالـــــــــــــــه جونی
شهرزاد
2 مهر 93 9:55
خصوصیتو چک کن همشهری
مامان صدرا
پاسخ
حتما عزیزم
خاله محمدطاها
3 مهر 93 15:20
الهی خاله قربونت بره عاشقتم
مامان صدرا
پاسخ
خدا نکنه خاله جونی
فرناز خاله ی آرسن جون
5 مهر 93 20:20
اول از همه تبریک میگم شاغل شدن رو مامانی مهربون ایشالله طبق دلخواهت همه چی پیش بره بعد مریضی صدرا جون رو خوندم خیلی ناراحت شدم ایشالله دیگه هیچوقت مریض نشه الهی آمین عکسهای با پتونک صدرایسی خیلی با مزه شده خاله اون شکمت رو هاپولی کنه ببوس از طرف من صدرا جون رو گلم
مامان صدرا
پاسخ
ممنون فرناز جونم انشالله مریضی نگو بلا بگو که مردیم وزنده شدیم صدرا جونم دیر به دیر مریض میشه ولی وقتی هم مریض بشه ............مرســـــــــــــــــــی خاله جونــــــــــــی لطف داری ارسن ناز نازیم رو ببوسش
مامان بهراد
9 مهر 93 10:58
سلام صدرا جونم. خیلی ناراحت شدم مریض شده بودی یکی از بچه های فامیل شوهرم هم همین مریضی رو گرفته بود. مامانی نویسنده اون متن اول پست خودت هستی؟ خیلی خیلی زیبا ست
مامان صدرا
پاسخ
ممنون گلم لطف دارین اره واقعا یه مریضی عجیب وغریب بود که تا حالا اتفاق نیافتاده بود البته که عزیزم تموم متن های که مینویسم نویسندش خودم هستم همش دوست دارم اول بالای نتم تموم عشقی که به یکی یه دونه پسرم دارم رو ابراز کنم هر بار که میخوام اپ کنم اول چند روز قبلش تو ذهنم دنبال چیزهای جدید میگردم که به یکدیگر شبیه نباشه وقتی هم خستم همون طوری دیگه شروع به خاطرات پسملی میکنم.
مامان السا
12 مهر 93 8:07
سلام مامان صدرا جون
مامان صدرا
پاسخ
ســــــــــــــــــــــلام خانومی
مامان السا
12 مهر 93 8:08
نیستی عزیزن کجایییییییییییییییییییییییییییییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مامان صدرا
پاسخ
چرا دوست عزیز میام نت وتموم کامنت ها رو تایید میکنم ولی فرصت نمیکنم برای دوستام کامنت بزارم همون که به فکرتونم از طریق مــــــــــــــی پـــــــــسنـــــــــــــدم بازم میام براتون کامنت میزارم
مامان السا
12 مهر 93 8:10
ای جان صدرا جونم مریض شده بود
مامان صدرا
پاسخ
اره خالـــــــــــــه جون مهربون
مامان السا
12 مهر 93 8:11
الهی که دیگه هیچ وقت مریضی شو نبینیی
مامان صدرا
پاسخ
ممنون فدات شم لطف داری
مامان السا
12 مهر 93 8:11
حالا خدا رو شکر که بخیر گذشت
مامان صدرا
پاسخ
اره واقعا
مامان السا
12 مهر 93 8:12
اسفند دودش کن گلم
مامان صدرا
پاسخ
حتما عزیز دلم