با کلی تاخیر اومدم با کلی اتفاق های خوب وبد
نفس بالنده ی من؛ صدرا!
با توام...چرا اشباعت نمیشوم؟ چرا هرچه نگاهت میکنم حریص ترت میشوم؟
چرا هر روز برایم زیباتری؟ چرا عطر تنت را هرچه عمیق تر نفس میکشم کم می اورم؟ چرا وجودِ کوچک و لطیفت اینقدر ارامم میکند؟
چرا نفسهایت را میشمارم؟ چقدر گرما و بوی دهانت را دوست دارم ...
چرا چشمهایت...نگاهت دلم را هر بار میلرزاند؟ چرا تو میخندی من دلم پر میکشد؟
چرا جــــــــــــانم در مقابل هر نفست فدا میشود؟ چرا تمام آرامشم با بودنت کامل میشود؟
چرا دل نگران هر لحظه ات هستم؟
چرا آنقدر دوستت دارم پسر....اصلا قدری ندارد!
من در تو تمام شدم...
چقدر باید شاکر باشم...نفسم گرفت...بخدایم طپش قلب گرفتم..همین دم...که تو کنارم خوابی...
صدرای من؛
تو زندگی هستی...خودِ خودش!
چرای این همه شگفتی را...این همه احساس بی نظیر را...این همه دیوانگی را...
یک چــــون است؛
من یک مـــــــــــــادر هستم.
مادر یک زندگی!
خوشحالم با تـــــــــو مادر شدم...
خــــــــدا...سنگینی میکند بار مسئولیتش در برابر اینهمه احساس...نکند راه را بیراهه روم....
به تو توکل میکنم یالطیف....
تا آرام مادری کنم...کامل...صبور...فاطمه وار...ان شاالله
میخواهـــــــــــم صالح باشی کوچک بهشتی ام....میدانم میشود ان شاالله
سلام عشقم نفسم عمرم امدم باکلی خبرای خوب وبد
سلام به دوستای گلم که تو این مدت که ما نبودیم خبرمون رو گرفتن واقعا خوشحالیم که دوستای گلی مثل شما هارو داریم حتما فرشته های کوچولوتونو از بابت من ببوسین انشالله در هر جا که هستین شاد وسلامت باشین .
تو این مدت که نبودم پسرم در گیر مهمونی وکلاس رفتن ومدارک تحصیلی و............بودم که واقعا فرصت نمیکردم بیا واپ کنم .پسرم 2 هفته قبل مهمون خونه ی خاله جونی من بودیم که کلی با فرهان بازی کردی وخوش گذروندی فدات شم که شیطنت از چشای زیبای تو میباره با یه نگاه همه عاشقت میشن وقربون صدقه ات میرن .
کلاس مامانی به خاطر مدارک از ماه شهریور شروع شده بود تا به امروز که دارم این مطلب وبرات مینویسم پسر گلم مامانت قراره از مهر ماه شاغل بشه که از این شغلم بسیار خوشحالم پسرم باید اینم بدونی که اصلا مادییات برام مهم نیست فقط فقط به خاطر روحیه خودم وبه خاطر اینه که بعضی از افراد وتو زندگیم کم ببینم و ...................شاید به خاطر این مطلب کلی باهات بحرفم وتوضیحاتشو تو اون پست رمز دار برات بگم که کلی از این بابت اذیت میشم ودلم میگیره وتنها راهش اینه که یه شیف برم سرکار .
وچون پسرم اصلا اهل مهد کودک نیستی وفرار میکنی تصمیم گرفتم بزارم پیش مامان فاطی که عاشقشم هستی وشایدم بگم بیشتر ازمن دوسش داری .
پسر گلم اینا خبرای خوبی بودن که برات گفتم ولی خبرای بد مربوط میشه به شما که تو این چند روز خیلی اذیت شدی والا چی بگم ویروسی بگم یا یه بیماری خاص که دکترا هم تشخیص نمیدادن چیه ؟دهان وزبانت کلا زخم زده بود از زخم های سفید وشبیه به قارچ .....مردیم وزنده شدیم هر روز یه دکتر تقریبا بگم یه هفته طول کشید 5 تا دکتر بردیم دیگه اصلا نمیتونستم اون شکلیتو ببینم اصلا لب به غذا نمیزدی ما هم به خاطر شما چیزی نمیخوردیم وقتی سفره رو باز میکردیم کنار سفره دراز میکشیدی وما رو تماشا میکردی اونقدر گریه میکردم وبغلت میکردم حتی ابم نمیخوردی فدات شم که فقط ارزو دارم هر روزت زیبا وتنتم سالم باشه .
خدا رو شکر که 3 روزه حالت بهتره ماشالله بزنم به تخته اشتهاتم عالیه که نگو .
دوستت داریم دوستت داریم تنها عشق کوچولوی
زندگیمون
33 ماهگیت مبارک ملوسک
بابت دیر تبریک گفتنم ببخش عزیزم
یه دنیا دوستت دارم شاپرک
اینم از پسملی ناز وشیطون خودم
مامان ببین قدم چقدره ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مامان بای بای من رفتم ........
اینم عکس تو خونه ی خاله که 3 تا دوست صدرا وامیر حسین وفرهان
فرهان 40 روز از صدرا کوچیکتره
عاشق خندهای تودلی فندقم
این عکس اخری مربوط میشه به بیماریت که از لب ودهانتم معلومه که چقدرم بی حالی
عزیزم فکر کنم 2 کیلو هم وزن کم کردی تو این یه هفته (مقایسه وزن اولین دکتر واخرین دکترت )