تابستان خود را چگونه گذراندید
تابستان را تمام کردیم جانکم...با هم و پا به پای هم....نمی دانم من کودکی هایم را میانِ خنده هایت طلب می کنم یا تو دنیا را وادار به تماشایِ خود! هرچه هست پاکیِ حضورت کِرشمه ی زمان است و بس. تابستان را خجل کردی بس که دویدی و موهایت، باد را به بازی گرفت... می دویدم دست در دست هم و خیال می کردیم پرواز می کنیم حتما! زمین را دسته بندی می کردیم و سنگ فرش ها را قانونمند! مراقبِ پایمان بودیم قانون شکنی نکند مبادا صدایِ آژیر خطر بلند شود... نقاشی هایت استادانه شده اند....و شگفت زده ام می کنی وقتی آقایِ هشت پا می کشی! پارک ودویدن هایت و دوستانت و تو و علاقه ات برایمان شیرین است...و همین انگیزه یست برای رفتن به هر بهانه! دستهایمان را با فکر...