چهارشنبه سوری صدرا کوچول موچو لو
سلام عزیزم پسمل خوردنی من که هروز که میگذرد خوردنی وخوشمزه تر میشی.
عشق کوچولوی من خلاصه چهار شنبه سوری هم اومد امروز روز خوبی هم برای من بود وهم روز قشنگی برای نازم .امروز عمه عزیزم که تو غربت بود برای عید اومدن خونه مادر بزرگم که عید رو این جا باشن خیلی خوشحال شدیم وخیلی هم دلتنگ شون بودیم وامروز بابایی برای صرف نهار نیومد خونه وتو مغازه کارایی داشت که دم عیدی سرشون شلوغه وبعد از ظهر زنگیدم به مامانم که بیاین خونه ی ما که دلمون گرفته وبابایی هم که ماشین وبرده نمیتونستم بااین گرد وغبار وطوفان تو روبیرون ببرم و مامانی اینا اومدن خونه مون و عصرونه خوردیم و مامانم مخواست دایی کوچیکتو ببره دکتر ویکم گلوش چرک کرده ومنم خواستم تا دندوناتو نشون بدم که چند روزه متوجه شدم که دندونای شیریت پوسیده شده وخیلییییی ناراحت شدم ناراحت شدم به خاطر این که این قدر برای پوسیده شدنشون خیلی فکر کرده بودم وبعد شیر خوردنت برات اب میدادم تا اثر شیر از دندونات بره خلاصه رفتیم دکتر و علت وهمون شیر دونست ولی دکتر کودکان خودش معاینه نکرد ویه دندان پزشک کودکان معرفی کرد ومیخوام بعد عید ببرم خلاصه خیلی کلافه شدم
خوب از چهار شنبه سوریت بگم که ماشالله امسال دیگه همه مناسبت ها رو میدونی وباهامون همکاری میکنی بعد از دکتر رفتیم خونه مامان خودم واتیش روشن کرده بودن چه اتیشی
خلاصه ترقه بازار بود وهمه همسایه ها ترقه وابشار وپروانه و..... مینداختن وتو هم کیف میکردی وبعد هم یه دور رفتیم ایل گلی که فاجعه بود ویکم ترقه ومداد منفجره راه انداختیم وناگفته نمونه یکم ترسیدیم واومدیم خونه شام وخوردیم اومدیم خونه خودمون که پسملی به علت سر وصدای بیرون رکورد وتو خوابیدن شکست و11 دیگه بیهوش شد اینم از چهار شنبه سوری امسال که با خوش به پایان رسید