فرخنده باد سالروز تولدت
وصف ناپذیر است که زماني به چشمهایم مینگری و با نگاه و لبخندت همراهی مرا می طلبي!
یا وقتی مشغول کارهای روزانه در آغوشت گرفته ام و با تکه ای نان سرگرمت کرده ام ناگهان دل کوچکت برایم می تپد و می خواهي خستگی ام را بزدایي و تا همیشه خاطره ای شیرین تر از تمام لقمه های عالم برایم به یاد بگذاري...تکه نان را که با تلاش تمام می خواهي گاز بزني با دستان کوچکت به من تعارف می کني و نمی دانم از فکر این که به من اندیشیده اي اشک بریزم یا بخندم!
لذتی برتر هست؟
کیستی تو؟؟؟؟
ای بهترین داشته ام!!!
لذت بودنت را قدر دانم....شکر که هستی....
همدلی کردی با دل من... همدلت هستم تا بی نهایت....
امشب شب تولد توست !
شبي كه ستاره ايي به آسمان زندگيم افزوده مي شود ،
ستاره ايي كه مي تواند همانند نقطه عطفي در زندگيم بدرخشد و نوراني تراز تمامي ستارگان شود .
امشب شب تولد توست
كاش ميتوانستم آسمان شهر را به افتخارت ستاره باران كنم ،
كاش مي توانستم ماه را ميهمان امشبت كنم ،
كاش مي توانستم بر سر راهت دريايي از گل نشانم و هوايت را پر از بوي عشق كنم !
كاش ميشد دستانت را بگيرم و با هم به سوي زيبايها پرواز كنيم .
كاش ميشد امشب ، فقط امشب در كنارم بودي و در كنارت بودم تا هر چه خوبي است نثارت كنم ،
هر چه عشق است به پايت بريزم ،
هر چه غم است از زندگيت پاك كنم و هر چه زشتي است از روزگارت محو
امشب تولد توست !
هديه ات تمامي ستاره هاي آسمان ،
تمامي گلهاي روي زمين ،
آواز هر چه پرنده خوش صداست ،
تمامي قلبم ،
همه زواياي روحم و سراپاي جان و تنم ،
كاش كه بپذيري عشقم را ، قلبم را و روحم را .
شب تولد توست.....، ستاره ها را تك تك.... ، به عشق تو ميشمارم .
و اي كاش كه... زمان زود بگذرد... تا در لحظه موعود نزديك گوش قشنگت زمزمه كنم ....
تولدت مبارك !
نقطه ی پایان تمام نا امیدی ها و خستگی های من
تولدت مبارک
« لالایی کن بخواب خوابت قشنگ
گل مهتاب شبات هزار تا رنگه
یه وقت بیدار نشی از خواب قصه
یه وقت پا نزاری تو شهر غصه
لالایی کن مامان چشماش بیداره