یک سالگی میوه دلم
سر قشنگم در کمال ناباوری من و پدرت یک سال از حضورت در کنارمان گذشت...حضوری گرم و دلنشین....چقدر بودنت به زندگیمان آرامش بخشید....یک سال با تمام دل خوشی ها و دلواپسی هاش گذشت....خدای عزیزم ممنون از اینکه لیاقت مادر شدن را به من دادی ..... لیاقت زیستن در کنار فرشته کوچک آسمانی .... خدای مهربون درست در زادروز تولد پسرم در ساعت12:30 بعد از ظهر من او را در آغوش کشیده بودم و می بوسیدمش و از اینکه پسر کوچولوی من یک ساله شده بود اشک شوق می ریختم و هزاران بار شکرت کردم....چقدر لحظه قشنگی بود
پارسال در چنین لحظاتی مملو از دلهره و استرس بودم ....نگرانیم این بود آیا نی نی کوچولوی من سالم هست یا نه ...اما دقایقی بعد از اینکه با چشمان خیس وارد اتاق عمل شدم و وقتی چهره دوست داشتنی پسر گلم را دیدم به آرامش رسیدم و به خواب عمیقی فرو رفتم.. و اینک امسال نیز از بوئیدن عطر تن تو و در آغوش کشیدن تو و بوسیدن تو و در کنار تو و با تو به خواب رفتیم
٦ خردا ٩٢