با توام ای مهربونم
کودکم آرام آرام قد می کشد و من در سایه امن صداقت ناب کودکانه اش بزرگ می شوم...
او می رقصد و من آرام آرام نوای کودکانه اش را زمزمه می کنم...
او می خندد و من از شوق ِ حضورش اشک می ریزم...
او آرام در آغوشم آرام می گيرد و من تا صبح از آرامشش آرام می شوم...
او پرواز می کند و من شادمانه آنقدر می نگرمش تا چشمانم جز او هیچ نبیند...
او بازی می کند... کودکانه... می پرد ...حرف می زند...
به زباني كه كسي جز من نميفهمدش.......و طبیعت را حس می کند! خدا را می بوید!
و من... کودکانه... در سایه بزرگیش پنهان می شوم تا از گرمای دست نوازش غیب بی بهره نمانم
مهربونم،
نازنینم، بهترینم.
عشقم، امیدم، جونم.
با توام ، با تو، دنیای من.
میخوام لحظه هام رو با تو بگذرونم. تمام لحظه های که حالا دارم و نمی دونم چند سال، چند ماه،
چند هفته،یا چندروز دیگه میتونم و فرصت دارم با تو باشم یا نه؟!
ارزش این لحظه ها رو با هیچ چیز دیگه نمیتونم برابر بدونم.
میخوام تو تمام لحظه هایی که میتونم داشته باشم،با تو باشم.
کنارت،
همراهت،
هم قدم
و هم نفس با نفس کشیدنت.
میخوام تا میتونم صدای قلب مهربونت رو بشنوم. تا میتونم نفسهات رو بشنوم و حفظ کنم.
میخوام ضربان قلبت رو بشمارم تا وقتی نیستی، از حفظ بشمارم و ثانیه هام رو با تو تنظیم کنم.
کنارم بمون، تا زنده بمونم. با من باش، تا دووم بیارم.
مراقب چشمات باش، تا امیدوار بمونم. مراقب قلبت باش، تا زنده بمونم.
گفتم، هزار بار دیگه هم میگم:
دوستت دارم. دوستت دارم. دوستت دارم. دوستت دارم دنیایم . . . تا هر زمان که زنده باشم.