صدرا  جونم صدرا جونم ، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 24 روز سن داره

صدرا عشق مامان

پسری از جنس پاییز با بوی بهار...

شیطون بلای خونمون

دستانم تشنه ی دستای توست شانه هایت تکیه گاه خستگی هایم با تو می مانم بی انکه دغدغه های فردا را داشته باشم زیرا میدانم فردا بیشتر از امروز دوستت خواهم داشت....   رنگین کمان زندگیم عاشقانه دوستت دارم     پسر ناز دونم این ماه بیشتر از ماههای قبل بزرگ واقا شدی اینو خودم نه اطرافیانمونم میگن پسرم بیشتر منو درک میکنی احساس میکنم باهوش وفهمیده شدی انگاری خودت نیستی وبا یه پسر 6 ساله زندگی میکنم کلماتتم خیلی کامل شده ولی بازم شیرین ادا میکنی که دلم برات ضعف میره .این هفته چند روز ش عروسی بودیم سه شنبه حنا بندان بود که به علت شب تو رو نبردم و پیش بابا خواب بودی به عل...
30 خرداد 1393

30 ماهگی کلوچه واندر احوالات عسلک

مثل ساحل ارام باش .تا دیگران مثل دریا بی قرارت باشند.....   ای همه ی وجودم مثل دریا بی قرارتم ........     سلام به یکی یه دونم که روز به روز عاشقتر میشم   عاشق وروجکم که با شیرین کاریهاش دلم ضعف میره   گاهی اوقات محو تماشای ادا واطفالات میشم    انگار همون دیروز بود که یه پسر بچه یه روزه رو بغل کردم   روز ها چه زود میگذرد وقتی کنارمی   در کنارم بمان که با وجودت شادیم دو چندان میشود     دلبرکم     ماهگیت مبارکککککککککککککک   عسلکم میخ...
22 خرداد 1393

روز مرگی های توت فرنگی وچکاب 2 سال و5 ماهگی

وقتی که می خندی دردلم قيامت می شود... نمی دانم تو بلند می خندی يا دل من بندِ خنده توست که اين چنين ويران می شوم، هرچه هست توبخند، من آوار عاشقی را به دوش می کشم... سلام به توت فرنگی خوشمزه ی مامانی پسر گلم میخوام از روزهای با هم بودنت بگویم از شیرین زبونیات از کارای خوب وشیرینت بگویم که با دیدن وشنیدن این کارات ما را روزی هزار بار تا عرش میبری عاشقتر مان میکنی پسر گلم دوستت داریم که این لحظات شیرین را به ما چشاندی . صدرا جونم تقریبا 7 ماهه که میشه از پوشک گرفتمت که از همون اولاشم خ...
10 خرداد 1393

یه روز گرم افتابی با فندق خان

  یاحق........ بهارِ عمرم...این روزهایمان به بازی و بازی و بازی میگذرد...نمی دانستم باید برای این روزهایت انرژی ذخیره کنم...باید بدوم پا به پایت...بخندم مثلِ تو....و آنقدر دنیا برایم بِکر باشد که هر بار از دیدنِ زاغکی ذوق کنم! به خیالم بزرگ می شوی و میروی پی بازیت... اما گویی تا تو باشی بازی هم هست... کمی طولانیست..اما ماندگار! میدانم ثبتش نکنم به ازای شیرینی روز افزونت فراموشش میکنم! پسر شیطون بلایم مامورخ 1393/3/2 جمعه برای گردش وپیکنیک با خانواده مامان فاطی  رفتیم باغ خودمون .وای که چه هوایی داشت چقدر ساکت وبا صفا بود درختانی که با داشتن شاخ وبرگ محکم تلاش در بزرگ کردن میوه ی خودشان هستن  وگلهای زبیایی...
7 خرداد 1393

با افتخار میگویم من یک زنم؟

  از هنگامی که خداوند مشغول خلق زن بود، شش روز می‌گذشت. فرشته‌ای ظاهر شد و گفت: "چرا این همه وقت صرف این یکی می‌فرمایید؟" خداوند پاسخ داد: "دستور کار او را دیده‌ای‌؟ باید دویست قطعه متحرک داشته باشد، که همگی قابل جایگزینی باشند. باید بتواند با خوردن قهوه تلخ بدون شکر و غذای شب مانده کار کند. دامنی داشته باشد که همزمان دو بچه را در خودش جا دهد و وقتی از جایش بلند شد ناپدید شود. بوسه‌ای داشته باشد که بتواند همه دردها را، از زانوی خراشیده گرفته تا قلب شکسته، درمان کند." فرشته سعی کرد جلوی خدا را بگیرد. "این همه کار برای یک روز خیلی زیاد است. باشد فردا تما...
2 خرداد 1393
1